«حق بر اميدواري ملي»

صالح نقره‌کار در شرق نوشت: مام ميهن، اين روزها دشمني غدارتر از «نااميدواري» در کمين ندارد؛ تلاش براي خشکانيدن بذر اميد به تحقيق يک خطر ملي و بزرگ‌ترين دشمن اصلاح، توسعه، خود‌شکوفايي و رونق ملي است. براي يک جامعه ديرينه‌مند و متکي به تمدن چندين‌هزار‌ساله  که به روايت «هگل» نخستين ملت تاريخي و اولين امپراتوري تاريخ را با هزاران برگ زرين و قهرمان نامدار در کارنامه خود داشته و اکنون نيز 60 درصد جامعه آماري نوجوان و جوان را در ترکيب جمعيتي خود دارد، انتشار آمار کاهش شاخص‌هاي اميدواري عمومي يک نهيب غرامت‌بار و سلاح رواني کشتار‌جمعي است. ضحاک خرد‌خوار استعداد جامعه آرماني ايراني هجمه عليه «امنيت رواني» و روحيه «اميدواري» در جامعه ايران است. کجاست درفش کاوياني و کاوه آهنگري که عليه دژخيم نااميدي قيام کند و اراده ملي را براي تغيير در تک‌تک ايرانيان برانگيزاند که «خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير ندهد مگر از انفاس خود آغاز کنند»؛ اما در اين زمینه ملاحظاتي حائز اهميت است:

1. جامعه کلنگي مثل خانه کلنگي، افق ندارد؛ ترس از فروريختن، منهدم‌کننده بناي اميد به ساختن است. در يک خانه کلنگي مشرف به خرابي انگيزه و داعي برنمي‌خيزد تا طاقي برقرار و آبادي تمهيد، نهالي غرس و هزينه‌اي تدارک شود؛ بيم از آينده مبهم و شکننده مستظهر به قوانين ملتهب و ضوابط متغير تا اقتصاد پرنوسان و ارزش پول ملي شناور مساوي با مرگ زمستاني منهاي اميد بهاري است. قوه الهام‌بخش آينده «اميد» است که انگيزه را تداعي، بهروزي را تصور، شکوفايي را تصديق، اراده را تحکيم، تکاپو را توليد و ميل ساختن را تکثير مي‌کند.
2. سانسور علت و معلول‌هاي نااميدکننده و تخفيف دردهاي اجتماعي و تعارف در تشخيص بيماري مجاز نيست و حتي گاهي وضعيت را برگشت‌ناپذيرتر مي‌کند. بايد عيان و آشکارا، بدون کتمان و غريبه‌پنداري مردم، درد را شناخت و درمان را بي‌پيرايه با ايشان به گفت‌وگو گذاشت. از آمار خشونت و عصباني‌بودن مردم تا طلاق، از خودکشي و دعاوي دادگاه‌ها تا جامعه کيفري زندانيان، از ميزان فساد و افول شاخص سطح اعتماد عمومي تا تخريب محيط زيست و تعدي به کودکان، همه دلالت‌هاي منفي دارد؛ ولي نگفتن و لاپوشاني قطعا راه‌حل نيست، هرچند کوته‌زماني ارزش تسکيني داشته باشد. با مردم صريح باشيم و مشارکت آنها را در تشخيص و درمان استمداد کنيم.
3. از ظرفيت‌هاي ديني و ملي براي ايجاد اميدواري به اندازه بزرگي‌هايشان بهره نگرفته‌ايم. جان‌مايه دين اسلام اميدواري است. بدترين کبایر در درگاه الهي دو واژه يأس و قُنوط است که در فرهنگ قرآن کريم هم‌ تراز کفر است. پمپاژ اميدواري به جامعه حتما با توکل به لطف خدا و غايت هستي در مسير تکامل، اطمينان‌به‌نفس شهروندان را بالا خواهد برد. استفاده بهينه از مفاهيم اميدبخش ديني در معارف اسلامي و ادعيه و مواريث تمدني ايراني يک رسالت براي مراجع فرهنگي و رسانه‌هاي ملي و تريبون‌هاي عمومي است. صداي نمازهاي جمعه و بلندگوهاي رسمي و غيررسمي ديني بايد تداعي لطف، مهر، شادي، اميد، توسعه، وحدت، تحمل، رواداري، خشونت‌پرهيزي، اخلاق‌گرايي، عدالت‌خواهي، رياستيزي، منع چاپلوسي، صداقت، اعتماد و تقويت روحيه مشارکت جمعي براي رسيدن به موفقيت‌هاي بزرگ و کوچک باشد.
4. به بسيجی ملي براي ترويج حس اميد در آحاد ملت ايران نياز داريم. مردم ايران همبستگي‌هاي خود را در يک کل واحد به نام ايران به مناسبت‌هاي مختلف نشان داده‌اند. تبعيض، تمايز، تفرقه و ناخودي‌کردن شماري از ايرانيان حتما يک بليه ناروا و جفا به ملت يکپارچه ايران است. تکثر‌ها نعمت است و ايجاد همبستگي و حس يکي‌بودن ضمن رقابت براي بهبود و اصلاح، يک ضرورت. به تعبير ارسطو بايد سه رکن ترغيب، شامل منطق، احساس و اخلاق را در افواه عمومي فعال و از القاي عوامل نااميدکننده اجتناب کنيم. به جاي تحقير مکرر و ما نمي‌توانيم‌هاي مستمر، زمينه‌هاي مثبت و مؤثر ملت خود را نشان داده و تقويت کنيم.
5. ايجاد روحيه شادي و نشاط عمومي نيازمند يک راهبرد جدي است. به قول فردوسي «چو شادي بکاهد، بکاهد روان/ خرد ناتوان گردد اندر ميان». بايد براي شادي جامعه برنامه‌ريزي شود. جامعه افسرده و شهروند سرخورده پل‌هاي پشت ‌سر و پيش‌رو را ويران ديده و عنصر کنشگر و خلاق و آزاده‌اي نيست که بتواند نقش مؤثر اجتماعي را براي توسعه و اهداف بزرگ ملي بازي کند. در اين فضا، مواد تخديري براي‌ بريدن از اطراف تنها تسکين تجويزي است يا  قهرکردن و بريدن و مهاجرت و جلاي وطن؛ اما جامعه شاد، مملو از جوش و خروش و مطالبه و سؤال و آزادي‌گرايي است.

مام ميهن، اين روزها دشمني غدارتر از «نااميدواري» در کمين ندارد؛ تلاش براي خشکانيدن بذر اميد به تحقيق يک خطر ملي و بزرگ‌ترين دشمن اصلاح، توسعه، خود‌شکوفايي و رونق ملي است. براي يک جامعه ديرينه‌مند و متکي به تمدن چندين‌هزار‌ساله  که به روايت «هگل» نخستين ملت تاريخي و اولين امپراتوري تاريخ را با هزاران برگ زرين و قهرمان نامدار در کارنامه خود داشته و اکنون نيز 60 درصد جامعه آماري نوجوان و جوان را در ترکيب جمعيتي خود دارد، انتشار آمار کاهش شاخص‌هاي اميدواري عمومي يک نهيب غرامت‌بار و سلاح رواني کشتار‌جمعي است. ضحاک خرد‌خوار استعداد جامعه آرماني ايراني هجمه عليه «امنيت رواني» و روحيه «اميدواري» در جامعه ايران است. کجاست درفش کاوياني و کاوه آهنگري که عليه دژخيم نااميدي قيام کند و اراده ملي را براي تغيير در تک‌تک ايرانيان برانگيزاند که «خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير ندهد مگر از انفاس خود آغاز کنند»؛ اما در اين زمینه ملاحظاتي حائز اهميت است:

1. جامعه کلنگي مثل خانه کلنگي، افق ندارد؛ ترس از فروريختن، منهدم‌کننده بناي اميد به ساختن است. در يک خانه کلنگي مشرف به خرابي انگيزه و داعي برنمي‌خيزد تا طاقي برقرار و آبادي تمهيد، نهالي غرس و هزينه‌اي تدارک شود؛ بيم از آينده مبهم و شکننده مستظهر به قوانين ملتهب و ضوابط متغير تا اقتصاد پرنوسان و ارزش پول ملي شناور مساوي با مرگ زمستاني منهاي اميد بهاري است. قوه الهام‌بخش آينده «اميد» است که انگيزه را تداعي، بهروزي را تصور، شکوفايي را تصديق، اراده را تحکيم، تکاپو را توليد و ميل ساختن را تکثير مي‌کند.

2. سانسور علت و معلول‌هاي نااميدکننده و تخفيف دردهاي اجتماعي و تعارف در تشخيص بيماري مجاز نيست و حتي گاهي وضعيت را برگشت‌ناپذيرتر مي‌کند. بايد عيان و آشکارا، بدون کتمان و غريبه‌پنداري مردم، درد را شناخت و درمان را بي‌پيرايه با ايشان به گفت‌وگو گذاشت. از آمار خشونت و عصباني‌بودن مردم تا طلاق، از خودکشي و دعاوي دادگاه‌ها تا جامعه کيفري زندانيان، از ميزان فساد و افول شاخص سطح اعتماد عمومي تا تخريب محيط زيست و تعدي به کودکان، همه دلالت‌هاي منفي دارد؛ ولي نگفتن و لاپوشاني قطعا راه‌حل نيست، هرچند کوته‌زماني ارزش تسکيني داشته باشد. با مردم صريح باشيم و مشارکت آنها را در تشخيص و درمان استمداد کنيم.

3. از ظرفيت‌هاي ديني و ملي براي ايجاد اميدواري به اندازه بزرگي‌هايشان بهره نگرفته‌ايم. جان‌مايه دين اسلام اميدواري است. بدترين کبایر در درگاه الهي دو واژه يأس و قُنوط است که در فرهنگ قرآن کريم هم‌ تراز کفر است. پمپاژ اميدواري به جامعه حتما با توکل به لطف خدا و غايت هستي در مسير تکامل، اطمينان‌به‌نفس شهروندان را بالا خواهد برد. استفاده بهينه از مفاهيم اميدبخش ديني در معارف اسلامي و ادعيه و مواريث تمدني ايراني يک رسالت براي مراجع فرهنگي و رسانه‌هاي ملي و تريبون‌هاي عمومي است. صداي نمازهاي جمعه و بلندگوهاي رسمي و غيررسمي ديني بايد تداعي لطف، مهر، شادي، اميد، توسعه، وحدت، تحمل، رواداري، خشونت‌پرهيزي، اخلاق‌گرايي، عدالت‌خواهي، رياستيزي، منع چاپلوسي، صداقت، اعتماد و تقويت روحيه مشارکت جمعي براي رسيدن به موفقيت‌هاي بزرگ و کوچک باشد.

4. به بسيجی ملي براي ترويج حس اميد در آحاد ملت ايران نياز داريم. مردم ايران همبستگي‌هاي خود را در يک کل واحد به نام ايران به مناسبت‌هاي مختلف نشان داده‌اند. تبعيض، تمايز، تفرقه و ناخودي‌کردن شماري از ايرانيان حتما يک بليه ناروا و جفا به ملت يکپارچه ايران است. تکثر‌ها نعمت است و ايجاد همبستگي و حس يکي‌بودن ضمن رقابت براي بهبود و اصلاح، يک ضرورت. به تعبير ارسطو بايد سه رکن ترغيب، شامل منطق، احساس و اخلاق را در افواه عمومي فعال و از القاي عوامل نااميدکننده اجتناب کنيم. به جاي تحقير مکرر و ما نمي‌توانيم‌هاي مستمر، زمينه‌هاي مثبت و مؤثر ملت خود را نشان داده و تقويت کنيم.

5. ايجاد روحيه شادي و نشاط عمومي نيازمند يک راهبرد جدي است. به قول فردوسي «چو شادي بکاهد، بکاهد روان/ خرد ناتوان گردد اندر ميان». بايد براي شادي جامعه برنامه‌ريزي شود. جامعه افسرده و شهروند سرخورده پل‌هاي پشت ‌سر و پيش‌رو را ويران ديده و عنصر کنشگر و خلاق و آزاده‌اي نيست که بتواند نقش مؤثر اجتماعي را براي توسعه و اهداف بزرگ ملي بازي کند. در اين فضا، مواد تخديري براي‌ بريدن از اطراف تنها تسکين تجويزي است يا  قهرکردن و بريدن و مهاجرت و جلاي وطن؛ اما جامعه شاد، مملو از جوش و خروش و مطالبه و سؤال و آزادي‌گرايي است.

6. متوليان جامعه و خاصه مسئولان  بايد در انديشه و رفتار خود تغيير ايجاد کنند. از رويه به‌کارگيري دوباره بازنشسته‌ها تا تکرار تکراري‌ها و ميدان‌ندادن به جوانان تا شيوه سخن‌گفتن با جامعه تا مديران مادام‌العمر تا گزينش‌هاي استعدادشکن همه براي اميد جامعه خطرساز است. تحديد آزادي بيان يا هراس از حوزه عمومي غيردولتي و غيررسمي تا تمرکزگرايي افراطي در نحوه اداره امور عمومي يک سم مهلک براي جامعه پوياست. در جامعه آزاد و باز است که نشاط و پويايي حاصل از تضارب افکار و تعامل جريان‌هاي متکثر و تعاطي انديشه‌ها، انگيزه براي اصلاح و تغيير و اميد به آينده ايجاد مي‌شود. جامعه تک‌صدايي محکوم به فسردگي و انجماد است.

7. شيوه محاوره کارگزاران عمومي و رسانه‌ها با مردم بايد عوض شود. از نحوه پوشش تا نطق و گويش همه بايد يأس‌ستيز و اميدآفرين باشد. نقل است که رئيس سابق بانک مرکزي يکي از کشورهاي پيشرفته سعي مي‌کرد از ظاهرشدن در برابر دوربين‌ و پذيرفتن مصاحبه‌‌ احتياط و امتناع ورزد. خبرنگار دليلش را از او پرسيده و پاسخ داده بود که حساسيت شغلي‌‌اش به صورتي است که اگر روزي لبخندي بر گوشه لبش نباشد يا چهره‌اش کمي ژوليده‌تر و رنگ و رويش کمي بي‌حال‌تر از معمول باشد، برداشت افکار عمومي اين خواهد بود که وضعيت اقتصادي کشور رو به افول است و انگيزه تجارت و سرمايه‌گذاري در جامعه کاهش مي‌يابد و بلافاصله چند درصد بر بازار سهام و شاخص‌هاي بورس تأثير منفي مي‌گذارد. نکته اينکه حتي لبخندنزدن مسئولان امر در برابر دوربين‌ امري مضر و مخرب است و آثار منفي در امنيت رواني جامعه ايجاد مي‌کند.

8. بايد تفهيم شود که اميدواري صرفا محصول يک جامعه خجسته يا اقتصاد پويا و سيستم امنيتي با‌صلابت نيست؛ بلکه علت موجده و مبقيه به زندگاني و زيست شايسته است. امنيت رواني و روحيه مثبت و انگيزه سازندگي و علاقه‌مندي به کار و خلاقيت و حس اميدواري در سطح جامعه است که پيش‌نياز حل مشکلات اقتصادي و سياسي و قدم‌برداشتن در مسير پيشرفت و توسعه است. جامعه آبستن ناامني رواني و احساس بد داشتن به محيط اطراف توأم با اضطراب و بي‌ثباتي، زمینه شکوفايي اقتصادي و سياسي و فرهنگي را برهوتي بي‌‌رمق كرده و خود در آن مي‌خشکد.

9. رفتار مسئولانه و متعهدانه در قبال ملت شايسته ايران با اين‌همه ثروت و ظرفيت يک رسالت ملي در روند توسعه پايدار و انساني است. بايد همکاري جمعي را  به‌مثابه يک ارزش تلقي و مردم را به سوي همبستگي و کنش در نهاد‌هاي مدني و صنفي، حزبي، مطبوعاتي، علمي و اقتصادي سوق دهيم. تزريق نااميدي و تضعيف روحيه ملي و ايجاد حس ناامني و بي‌ثباتي در جامعه از هر آستيني بيرون آيد، شمشير آخته دشمني با مردم و نوباوگان ايده‌ساز ميهن است. به فکر وطن باشيم و اميدواري ملي را يک حق دانسته و در پايش و استيفاي آن بکوشيم که به قول پروين اعتصامي «سرسبز آن درخت که از تيشه ايمن است/ فرخنده آن اميد که حرمان نمي‌شود».

افزودن نظر جدید