اصلاح‌طلبان باید رابطه با ساختار قدرت را بازسازی کنند

علیرضا علوی تبار تحلیلگر سیاسی به اصلاح طلبان هشدار می دهد که به شدت از گردش قدرت در دست عده ای معدود انتقاد کنند و در مورد سوءاستفاده از اموال عمومی به هیچ عنوان کوتاه نیایند.

به گزارش امیدنامه،وی  نسبت به عدم پذیرش اصلاح طلبان در حاکمیت نیز هشدار می دهد و می گوید: تضعیف اصلاح طلبان به معنای تقویت اصولگرایان نیست، بلکه نوعی رادیکالیسم و فراتر رفتن از اصلاح طلبی تقویت می شود.

انتقاداتی نسبت به ائتلاف جریان اصلاح طلب با اصولگرایان موسوم به معتدل در انتخابات شوراهای سالهای 92 و 96، مجلس 94 و ریاست جمهوری سالهای 92 و 96 مطرح می شود. برخی منتقدان قایل به نوعی بهم ریختگی مرزهای اصلاح طلبی با جریانات دیگر هستند. ارزیابی جناب عالی از این موضوع چیست و اصلاح طلبان چه مرزهایی را باید برای خود ترسیم و حفظ کنند؟
 ببینید هر نوع داوری در مورد رفتار اصلاح طلبان در سالهای پس از 88 بایستی قبل از هر چیز با درک موقعیت آنها همراه باشد. 
برای درک این موقعیت توجه به چند نکته ضروری است. برای اینکه بخواهیم به صورت یک « سیاست ورز» و نه یک روشنفکر یا یک آموزشگر( آکادمیسین) بر سیاست تاثیربگذاریم باید توجه داشته باشیم که « سیاست ورزی» هنر انتخاب از میان گزینه های موجود است. 
با توجه به اینکه در ایران نظارت استصوابی توسط نهادی که اکثریت اعضای آن دیدگاه و گرایش مشخصی دارند که در نقطه مقابل اصلاح طلبان قرار دارد، اعمال می شود؛ دایره انتخاب اصلاح طلبان در سالهای اخیر به شدت محدود شده است. یا باید از میان همین گزینه های موجود، که یک مرحله گزینش شده اند، انتخاب کرد یا در انتخابات شرکت نکرد. 
نکته دیگر این است که اغلب چهره های تاثیرگذار اصلاح طلب به این نتیجه رسیده اند که رابطه اصلاح طلبان با ساختار قدرت باید بازسازی شود. اصلاح طلبان منکر اختلافات و تفاوت ها نیستند و قصد فریب کسی را هم ندارند. اما باور دارند که تفاوت ها به خوبی مدیریت و بیان نشده اند و روابط به جای واقعیت، بیشتر بر اساس سوءتفاهم شکل گرفته است. 
به علاوه آنها( اصلاح طلبان) می گویند که گروهی که تامین منافع خود را دنبال می کرده اند تمامی تلاش خود را برای تخریب روابط و جایگزین کردن خشم و انتقام به جای گفت و گوی انتقادی به کار برده اند و به دلیل سوء استفاده از امکانات نهادی و عمومی ای که در اختیار داشته اند در این زمینه موفق هم بوده اند. از این رو خط مشی غالب اصلاح طلبان پیش از سال 92 همراهی توام با سکوت بوده است. 
نکته دیگر این است که اصلاح طلبان به این تحلیل رسیده اند که برخی بحران ها فراتر از جناح بندیها، کل موجودیت کشور را به خطر انداخته است. البته اصلاح طلبان برای خروج از بحران ها چارچوب و توان طرح پیشنهاد دارند اما مهم اقدام واقعی و عملی است.
توازن نیروها به دلیل نابرابری شدید در توزیع منابع( مادی- نهادی- رسانه ای و...)به گونه ای است که اصلاح طلبان طرح های خروج از بحران را نمی توانند به تنهایی عملی کنند.
از این رو نیازمند آنند که با قربانی کردن برخی از مواضع خاص خود، برای خروج از بحران های اجتماعی گسترده تر اقدام کنند.
خروج از بحران های کنونی تنها با فداکاری هر یک از جریان های سیاسی ممکن است. کم و بیش گمان می کنم مردم هوادار اصلاح طلبی و حتی اقشار جوان تر و پرشورتر این واقعیت ها را دریافته اند و به همین دلیل هم همراهی و همدلی کرده و در صحنه حاضر می شوند.
مهم ترین فایده این فداکاری برای اجماع ملی، کاهش تنش های داخلی و امکان توجه به حل بحران ها و دفع خطراتی است که می تواند برای کشور بسیار مخرب باشد.
اما اگر تلاش اصلاح طلبان برای بازسازی رابطه با ساختار قدرت از طرف آنها دفع شود و بحران ها و ابرچالش های ملی نیز به سوی حل شدن سوق داده نشوند، اصلاح طلبان با بحران خط مشی مواجه خواهند شد.
آنگاه اگر فشارهایی که برای حفظ هویت به این جریان وارد می شود با پاسخ مناسب از سوی آنها روبرو نشود به ناامیدی، چندپارگی و کاهش اعتبار اصلاح طلبی منجر خواهد شد. 
البته تضعیف اصلاح طلبان به معنای تقویت اصولگرایان نیست بلکه نوعی رادیکالیسم و فراتر رفتن از اصلاح طلبی تقویت می شود.

 اخیرا آقای صادق زیباکلام در مصاحبه ای از آقایان حجاریان و عبدی انتقاد کرده است. ایشان گفته است' آقای عباس عبدی و آقای حجاریان سال 93-94 شروع کردند و گفتند مسئولیت دولت آقای روحانی خیلی با اصلاح طلبان نیست. یعنی اگر نتیجه دولت آقای روحانی خیلی ناامیدکننده درآمد و خیلی با انتظاراتی که از او بود همخوانی نداشت، این مسئله به اصلاح طلبان مربوط نیست. برخی اصلاح طلبان یک چنین نگاهی دارند به قول تهرانی های قدیم «خر را یک ور سوارند» تا هر جا ببینند به مشکل برمی خورند بلافاصله پایین بپرند. این طور نیست که مسئولیت عملکرد آقای روحانی به اصلاح طلبان ارتباطی ندارد. مردم اسباب بازی اصلاح طلبان نیستند که یک روز از آنها بخواهند پای صندوق بیایند و بعد هم وقتی مقداری ناملایمات می شود بگوییم به ما مربوط نیست. بد و خوب آقای روحانی بخواهیم و نخواهیم به پای اصلاح طلبان نوشته می شود. چه آقای روحانی ایران را گلستان کند و چه جهنم. ما اصلاح طلبان در آن گلستان شریک هستیم و در آن جهنم هم شریک هستیم. بنابراین به جای آنکه زرنگی کنیم، باید مسئولیت قبول کنیم و با انتقاد از آقای روحانی ولی همچنان استوار پشتش باشیم ( نقل به مضمون)'این انتقادات آقای زیباکلام را تا چه حد وارد می دانید؟
قبل از هر چیز بایستی در برخورد با دولت فعلی میان« اصول راهنمای خط مشی گذاری دولت» و « ترکیب عمومی» آن با خط مشی های خاص در زمینه های خاص و رفتارهای فردی و ویژگی های برخی از عناصر تشکیل دهنده دولت تمایز قایل شد.
اصلاح طلبان باید تا زمانی که قواعد راهنمای خط مشی گذاری و ترکیب کلی دولت مورد قبولشان است، از دولت حمایت کنند. اگر این چنین باشد، نقد اصلاح طلبان متوجه خط مشی های خاص و غیرقابل پذیرش و تصمیم ها و رفتارهای ناموجه اعضای دولت می شود.
به ویژه اصلاح طلبان باید به شدت نسبت به این نکته حساس باشند که دولت نباید قواعد بازی را آنگونه که جریان های مخالف مردم سالاری دیکته می کنند، بپذیرد.
برای روشن تر شدن مطلب مثالی می زنم. جریانهای مخالف با مردم سالاری در نظام تصمیم گیری می کوشند تا مدیران کشور از میان عده ای محدود انتخاب شوند و تنها گاه به جا به جا کردن آنها از یک وزارتخانه به وزارتخانه ای دیگر رضایت می دهند.
متاسفانه دولت این قاعده را در ترکیب هیات وزیران معرفی شده به مجلس رعایت کرده بود. همه معرفی شدگان ن نزدیک به سی سال است که در مسوولیت های مختلف آن هم بدون رعایت تخصص حضور دارند.
نیروهای جوان تر نیز دوره کارآموزی خود را در نهادهای خاص طی کرده اند. گویی تنها به نیروهای یک یا چند نهاد می توان به عنوان نیروی جوان اعتماد کرد.
جالب است که همین ترکیب در نهادهای انتصابی رعایت شده است. گویی نظام سیاسی ایران در تولید نیروی تازه و پرورش آنها ناتوان بوده است.هر کجا دولت قواعد بازی را که به بازتولید « اندک سالاری» در نظام تصمیم گیری عمومی کشور منجر شود بپذیرد، باید مورد انتقاد شدید اصلاح طلبان قرار گیرد.
البته اصلاح طلبان باید توقع خود را با توجه به اینکه رییس جمهور محترم هیچگاه خود را اصلاح طلب به معنای متعارف آن ندانسته است و ترکیب ائتلافی دولت او تنظیم کنند. 
ما تنها زمانی می توانیم خود را از مسوولیت در برابر اقدامات دولت مبرا بدانیم که به روشنی و صراحت نقد خود را از آنچه قبول نداریم، اعلام کنیم. 
آنچه اصلاح طلبان در برخورد با دولت باید برایش طراحی و برنامه ریزی کنند، بردن سطح انتقادها از انتقاد به «افراد و مسوولان» به سوی انتقاد از« خط مشی ها» است.
برای هر وزارتخانه ای اصلاح طلبان باید خطوط کلی و راهنمای خط مشی های پیشنهادی خود را تدوین کنند و به طور مداوم تصمیم گیری های هر وزارتخانه را با این خطوط کلی مقایسه و احیانا نقد کنند.
باید سطح رقابت ها و نقدها در کشور را ارتقاء داد. باید بحث را متوجه « راهبردها و خط مشی ها» کرد و از بحث مسوولان و مدیران فراتر رفت.
البته به گمان من باید از این هم عمیق تر به مشکلات نگریست. برای ما نوعی « ریشه نگری» ضروری است. به ویژه باید تاکید کنم که اصلاح طلبان بایستی حساسیت بسیاری به فساد و سوء استفاده از منابع عمومی نشان دهند و در این مورد به هیچ وجه کوتاه نیامده و با صراحت و شجاعت به نقد بپردازند.

آینده جریانات عمده سیاسی کشور (اصلاح طلبی، اصولگرایی و جریان موسوم اعتدال) را چگونه می بینید؟
 پیش بینی آینده البته دشوار است. اما اگر اتفاق عجیب و غریبی که همه معادلات را عوض نکند رخ ندهد، آرایش نیروها در آینده به این شکل قابل پیش بینی است.
یک جریان « راست میانه رو» که کم و بیش در عرصه جامعه محافظه کار است اما لوازم مردم سالاری را می پذیرد از ترکیب بخشی از اصولگرایان محافظه کار و اعتدال گرایان پدید می آید که محور اصلی فعالیت هایش تامین ثبات و عادی سازی جریان امور در کشور خواهد بود.
بخشی از اصولگرایان محافظه کار به اصولگرایان تندرو می پیوندند و جریان« راست تندرو» به صورت یک اقلیت فعال در کشور باقی خواهد ماند. اگر این جریان ترغیب به تصرف قدرت از طریق قهرآمیز نشود می توان تا افقی طولانی آنرا به صورت یک اقلیت فعال در کشور دید.
از میان جریان اصلاح طلب نیز دو جریان اصلی« راست مدرن» و «چپ مدرن» بیشتر نمایان شده و گفت و گو و رقابت و در مواردی همکاری خواهند داشت. راست مدرن بیش از پیش به ایده های لیبرال در عرصه سیاست و اقتصاد میل خواهد کرد و چپ مدرن به سوی نوعی از مردم سالاری اجتماعی خواهد رفت.

افزودن نظر جدید