بنای هرگونه توافق جدید هسته‌ای بر روی شن‌های روان استوار خواهد بود!

"جنگ اوکراین" در هفته‌های اخیر، به تیتر اصلی جریان‌های رسانه‌ای بین المللی تبدیل شده و هر یک به نحوی سعی دارند ابعاد مختلفِ این جنگ و بحران بین المللی را تفسیر و چشم اندازی خاص از آن را ارائه کنند. در این راستا، یکی از موضوعاتی که عمیقا با جنگ اوکراین پیوند خورده و به نوعی برخی از ناظران و تحلیلگران از وابسته بودن آن به بحران اوکراین سخن می‌گویند، مساله مذاکرات اتمی وین و تلاش‌ها جهت احیای توافق هسته‌ای ایران (برجام) است. در این راستا، بسیاری به طرح این سوال می‌پردازند که با توجه به تشدید شکاف‌ها میان محور غرب و شرق جهان در مساله جنگ اوکراین، تاثیرات این مساله بر روند مذاکرات وین چه خواهد بود؟ آیا هنوز هم احتمال دستیابی به یک توافق وجود دارد؟ آینده روابط ایران با غرب و بویژه با آمریکا، با توجه به روابط راهبردی تهران با مسکو چه خواهد شد؟ آیا ایران از فرصت ایجاد شده به دلیل جنگ اوکراین استفاده خواهد کرد و این آمادگی را دارد که در پی حذفِ قابل توجه روسیه از بازار‌های انرژی بین المللی، بخشی از جایگاه این کشور در بازار مذکور را پُر کند و منافع ملی خود را دنبال کند؟ و اگر ایران چنین کند، تبعات آتی آن برای تهران چه خواهد بود؟

به گزارش امیدنامه  به نقل از فرارو ،"مهدی مطهرنیا"، استاد علم سیاست و کارشناس سیاست خارجی و روابط بین‌الملل سعی کرده به بررسی این سوال‌ها و تحلیل وضعیت موجود بپردازد و در عین حال، گزینه‌های پیش روی کشورمان در بحبوحه جنگ اوکراین را نیز مورد اشاره قرار دهد.

مشروح گفتگو با مهدی مطهرنیا را در ادامه بخوانید:

*همانطور که مستحضرید در شرایط کنونی جنگ روسیه و اوکراین در جریان است. در ابتدای وقوع این جنگ، برخی تحلیلگران بین المللی این اعتقاد را داشتند که ایران می‌توانند از فضای این بحران در راستای منافع خود بهره برد و به "برنده شگفت انگیزِ" بحران اوکراین تبدیل شود. در طرف مقابل، عده‌ای بر این باورند که روسیه عملا بواسطه جنگ اوکراین، هرگونه توافقی را به گروگان خواهد گرفت. مساله‌ای که تاثیری منفی بر منافع ایران دارد. تحلیل شما از این مساله چیست؟ تاثیر جنگ اوکراین بر روند مذاکرات وین را چطور ارزیابی می‌کنید؟

جنگ اوکراین استعاره‌ای را به یاد من می‌آورد که در باب شکارچیان "مار بوآ" در آفریقا است. شکارچیان مار بوآ برای شکار آن، مقداری گوشت را به مار هدیه می‌کنند تا از این طریق بتوانند آن را شکار کنند. اوکراین و بحرانی که در آن به وجود آمد (حمله روسیه به این کشور) اگرچه با قدرت و خواست پوتین آغاز شد، اما با ایجاد فضای ضدپوتین و ضد روسیه به سرعت گسترش پیدا کرد و عرصه‌ای خاص را در محیط بین المللی ایجاد کرد. گویی اوکراین تکه گوشتی بود که تقدیم این خرس (نماد روسیه) شد تا این کشور به مثابه مار بوآ شکار شود. از این جهت، این جنگ تبدیل به یک فضای گفتمانی جنگ و ضد جنگ، مبارزه پوتین با زیلِنسکی و نَه جنگ روسیه و اوکراین بلکه جنگ پوتین با گروه بسیاری از عناصر ضدجنگ تبدیل شد. حتی خودِ روسیه نیز این جنگ را به تمامی نپذیرفت و علی رغم تفکرات ابتدایی روس‌ها که خیلی زود می‌توانند کیِف را تصرف کنند، قریب به سه هفته می‌گذرد، اما هنوز این مساله محقق نشده است و جدای از خساراتی که روس‌ها پذیرفته اند، سخن از عقب‌نشینی و مسائلی از این دست هم در چهارچوب گفتگو‌های صلح میان دو کشور (روسیه و اوکراین)، زمزمه می‌شود.

همه این‌ها در شرایطی اتفاق افتاده و می‌افتند که مذاکرات هسته‌ای وین نیز در حال انجام بود. ایران در قالب مذاکرات مذکور چندین مرتبه درخواست‌های خود را روی میز گذاشته بود. درخواسته‌ای حداکثری ایران با مقاومت رو به رو بود با این حال حداکثرِ حداقل‌های ایران از سوی آمریکا با میانجی گری روسیه و دیگر کشور‌های عضو پنج بعلاوه یک تا حدود زیادی بواسطه اخبار موجود، قابل دسترس نشان داده می‌شد. در این راستا شاهد اولتیماتوم‌های مختلفی نیز از سوی طرف‌های برجامی بویژه آمریکا به ایران مبنی بر محدود بودنِ زمان تصمیم‌گیری بودیم. در این بحبوحه و در شرایطی که بار‌ها از امضا قریب الوقوع توافقی میان ایران و گروه پنج بعلاوه یک با محوریت مساله هسته‌ای ایران سخن گفته می‌شد، ناگهان طرف‌های روسی و بویژه وزیر خارجه این کشور "سرگی لاوروف" درخواست‌هایی را مطرح کردند که در تهران با پیامد‌ها و واکنش‌های مختلفی همراه شد و در جهان هم به شیوه‌های گوناگونی انعکاس پیدا کرد.

در این چهارچوب، اینطور به نظر می‌رسید که مذاکرات وین گویی به مساله جنگ اوکراین گره خورده و این دو همچون شب و روز شده اند که در پیِ هم می‌آیند. در این راستا این گزاره مطرح شد که اکنون فرصتی طلایی برای ایران در بحبوحه جنگ اوکراین ایجاد شده و تهران می‌تواند با توجه به تحریم نفت و گاز روسیه، در قالب مذاکرات وین، امتیازات قابل توجهی را کسب کند. باید توجه داشت که روسیه ظرف مدت کمی پس از حمله خود به اوکراین، با سطحی گسترده از تحریم‌های خارجی رو به رو شد و عملا در رتبه نخست تحریم‌های بین المللی در جهان قرار گرفت. این نشان می‌دهد که پوتین جنگ را آغاز کرد، اما نتوانست پیامد‌های آن را کنترل کند. دراین فضا بود که روس‌ها این خواسته را از آمریکا مطرح کردمد که این کشور باید تعهد کتبی دهد که در امضای توافق جدید هسته‌ای ایران، روابط تجاری تهران و مسکو مشمول تحریم‌های غرب نشود. این مساله تا همین اواخر توسط وزیر خارجه آمریکا رد می‌شد با این حال در جریان سفر اخیر وزیر خارجه کشورمان به مسکو، لاوروف گفت که روسیه به آنچه می‌خواسته رسیده است. مساله‌ای که نشان می‌دهد روس‌ها توانسته اند حداقلی از تضمین را از آمریکایی دریافت کنند. البته من بعید می‌دانم که آمریکایی‌ها تضمین مکتوب بدهند. حتی اگر بایدن هم این تضمین را بدهد، این مساله نمی‌تواند حالتی دائمی داشته باشد. به طور کلی جنگ اوکرانی و تحولات مرتبط با آن، معادله پیچیده اتمی ایران را پیچیده‌تر کرد. مساله‌ای که ضرورت اتخاذ تفکر راهبردی جهت انتخاب بهترین وکارآمندترین تصمیم‌ها را بیش از هر زمان دیگری (برای ایران) ضروری ساخته است.

*در روز‌های اخیر سیگنال‌های خاصی را داشته ایم که می‌توانند تا حد زیادی مرتبط با معادله برجام باشند. در این راستا، رایزنی‌های وزیر خارجه قطر با ایران و روسیه را داشتیم که به نظر می‌رسد وی حامل پیام آمریکا برای دو کشور بود. از طرفی روس‌ها نیز اعلام کرده اند که برخی تضمین‌ها را از طرف آمریکایی در قالب معادله برجام گرفته اند و در عین حال، نازنین زاغری به همراه انوشه آشوری که از جمله زندانیان دوتابعیتی بریتانیایی در ایران بوده اند هم آزاد شدند. آیا مجموع این تحرکات، سیگنال‌های مثبتی را در قالب مساله احیای برجام مخابره نمی‌کنند؟

این سیگنال‌ها مثبت هستند با این حال باید بپرسیم آن‌ها چه سیگنال‌هایی هستند؟ سیگنال‌هایی قوی، یا متوسط و حتی ضعیف؟ به نظر می‌رسد این‌ها مجموعا برای مذاکرات، سیگنال‌هایی ضعیف هستند و در نهایت با اوج خوش بینی می‌توان آن‌ها را سیگنال‌های متوسط دانست. در مساله آزادی نازنین زاغری باید بگویم که آمریکایی‌ها وانگلیسی‌ها هر چه در ایران بتوانند به آزادی دو تابعیتی‌های خود دست یابند، در آینده راحت‌تر علیه ایران وارد عمل خواهند شد. این مساله بویژه با توجه به اینکه شهروندان انگلیسی و آمریکایی و بازداشت آن‌ها در ایران برای افکار عمومی این کشور‌ها از اهمیت فراوانی برخوردار است و همچون بندی بر دستان سیاستمداران و دولت‌های آن‌ها است، اهمیت خود را بیش از پیش نشان می‌دهد. در مورد رایزنی‌های وزیر خارجه قطر و آنچه دریافت تضمین کتبی از سوی روس‌ها از آمریکا در قالب برجام اعلام شده نیز همانطور که پیشتر گفتم، من سیگنال‌ها را مثبت، اما ضعیف می‌بینم. از چشم اندازی راهبردی، به نظر من چندان نمی‌توان به این مسائل در ارائه تحلیل‌های عمیق، توجه ویژه کرد. فقط می‌توان آن‌ها را به مثابه ابتکار‌هایی مثبت در نظر گرفت.

*همانطور که می‌دانید دو طرفِ اصلی معادله برجام ایران و آمریکا هستند. با توجه به روند کنونیِ تحولات مرتبط با مذاکرات وین و تقویت احتمال امضای توافق میان دو طرف، تحلیل شما از آینده روابط تهران-واشینگتن، بیشتر به سمت تنش زدایی سنگینی می‌کند یا تنش زایی؟

آنچه که مسجل است این نکته می‌باشد که مساله اصلی میان ایران و آمریکا، مساله هسته‌ای نیست. مساله دو طرف بحران گفتمانی و بحران سیاسی در بافتِ متن برخواسته از تفاوت ایدئولوژی‌ها است. نزاعی که در قالب آن به هیچ وجه دو طرف در مسیر تفاهم و تعامل قرار ندارند. دراین راستا، ایران، آمریکا را سرکرده امپرالیسم جهانی می‌پندارد و هرگونه اعتماد به این کشور را شدیدا قدغن می‌کند. از طرف دیگر، ایران اکنون در یک بافت ناشی از فشارِ تحریم‌های حداکثری آمریکا و غرب نیز قرار گرفته و بازگشت به برجام در نهایت منجر به لغو تحریم‌های ترامپ علیه تهران می‌شود. این در حالی است که در واقعیت، تمامی تحریم‌های ترامپ نیز علیه ایران برداشته نمی‌شود و اگر آمریکا به برجام باز گردد، با توجه به متزلزل بودن کنگره دموکرات (به دلیل در پیش بودنِ انتخابات میاندوره‌ای کنگره در نوامبر ۲۰۲۲) و، اما و اگر‌های فراوان در مورد تداوم ریاست جمهوری بایدن، امکان بازنگری مجدد آمریکایی‌ها در مورد برجام کاملا وجود دارد.

باید توجه داشت که در شرایط کنونی ما شاهد پیشرو بودن جمهوریخواهان در برابر دموکرات‌ها هستیم و همین حالا ۴۹ سناتور آمریکایی بدون رای گیری، رای منفی خود به توافق وین را عرضه داشته اند. در این میان، باید درنظر داشته باشیم که نگاه برخی از دموکرات‌ها هم در مساله برجام به عناصر جمهوریخواه نزدیک است و این مساله حاکی از لغزان بودن مساله و معادله توافق احتمالی هسته‌ای میان تهران و واشنگتن است. بله، احتمال دست یافتن به یک توافق وجود دارد، اما این توافق روی شن‌های روان استحکام پیدا می‌کند. مساله‌ای که عملا آینده برجام را با، اما و اگر‌های زیادی همراه می‌کند. از این رو ایران باید بداند حتی اگر توافقی انجام شود، در آن سو، توافق روی شن‌های روان است.

باید توجه داشت که در مورد ایران نیز عملا با کشوری رو به رو هستیم که اساسا آمریکا و شرکای آن را در مسیر برخورد با تفکر انقلابی ایران در منطقه و نظام بین الملل زیر سوال می‌برد و رویه‌های تقابلی با آن‌ها را در پیش می‌گیرد و به نوعی با مساله برخورد می‌کند که این رویکرد هم برای تداومِ توافقی نظیر برجام، چندن قابل اتکا به حساب نمی‌آید. از این رو، همانگونه که در تهران نمی‌توان به واشینگتن اتکا کرد، در واشینگتن هم نمی‌توان به تهران اتکا نمود که این مساله هم، لغزندگی هرگونه توافقی را در چهارچوب معادله اتمی ایران که خود بهانه‌ای جهت تشدید فشار‌ها علیه ایران بر اساس تئوری است که من آن را "جنگ نامتعادل" می‌نامم، نشان می‌دهد.

*پس از جنگ اوکراین، بسیار از تحلیلگرانِ روابط بین الملل بر این باورند که جهان به سمت و سویِ دوقطبی شدن حرکت می‌کند. دراین فضا، برخی معتقدند که فرصت طلبیِ ایران و حرکت آن به سمت آمریکا و غرب در معادله برجام، شاید نتایج موقت خوبی را برای تهران در پی داشته باشد با این حال، در دراز مدت با توجه به مشکلات انباشته دو طرف (ایران و غرب)، نمی‌تواند گزینه‌ای مطلوب باشد وعملا محور شرق را از ایران آزرده خاطر و منافع تهران (در دراز مدت) را خدشه دار خواهد کرد. تفسیر شما از این مساله چیست؟

دیدگاه من در فضایی ورای این دو دیدگاه قرار دارد. من بر این باورم که بر اساس "منطق استراتژیک"، از هر فرصتی حتی محدود باید استفاده کرد. هیچ آدم عاقل و هیچ استراتژیستی، فرصت‌ها را از دست نمی‌دهد. بلکه تلاش می‌کند از کوچکترین فرصت ها، برترین اثرات و منافع استراتژیک را فراهم سازد. استراتژی و علم آینده نگر در استراتژی، همین منطق را بر می‌سازد. باید تهدید‌ها را تبدیل به فرصت کرد. از ین رو، نَه می‌توانم بگویم که به توافقی که احتمالا به دست خواهد آمد می‌توان تکیه کرد و نَه می‌توان از فرصتِ امروز چشم پوشی کرد. دلیلی نداد که ما همیشه دو انگاره فکر کنیم. یکی را برگزینیم و دیگری را رها کنیم. به نظر من این رویکرد یک عارضه در فضای ساختاری فکریِ ما ایرانیان است که فکر می‌کنیم باید بین صفر و یک و یا سفید و سیاه، یکی را انتخاب کنیم. من بر این باورم که باید از فرصت‌ها استفاده کرد، اما به آینده آنچه که به عنوان توافق میان ایران و آمریکا بدون حل تمامی مسائل مطرح میان دو طرف صورت می‌پذیرد، نمی‌توان تکیه کرد.

 

افزودن نظر جدید