فاجعه در راه است

امیرحسین جلالی‌ ندوشن - روانپزشک -در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:

موج دوم همه‌گیری کووید۱۹ در میان ناباوری بسیاری میانه تابستان از راه رسید. قرار بود جامعه فرصت تنفسی داشته باشد تا فقط تاخت‌وتاز بیماری با همدستی آنفلوانزا در ابتدای پاییز از راه برسد اما ناگهان مرگ و بیماری چهره تلخ و بی‌رحم خود را دوباره نشان داد و در ایامی که قرار بود به مدد تبانی با گرما، کرونا را شکست دهیم، تا اینجای کار چند گل از کرونا خورده‌ایم.

موج اول همه‌گیری به جبهه جنگ تشبیه شد؛ نه‌فقط در ایران بلکه حتی کسانی مانند نخست‌وزیر انگلیس نیز از این استعاره بهره بردند و البته خیلی‌ها در دنیا این شباهت را پسندیدند و میدان مهار کرونا را نه کم از جنگ بلکه در حد جنگ و بالاتر از جنگ دانستند. رزمندگان این میدان کادر درمان بودند و حتی تا چندی فرماندهی نیز با وزیر بهداشت بود. جنگ هم یک جنگ از پیش طراحی‌شده نبود و جنگی کلاسیک نبود بلکه دشمنی ناشناخته در میان ترکیبی از غفلت، ناباوری و البته خستگی به ما شبیخون زده بود. آن زمان سیل وعده‌ها بود و سیل تمجیدها که به سوی کادر درمان روان شد. یادمان نرفته تأمین تجهیزات مراقبتی که در چنین موقعیتی یک حداقل است، در آن روزهای اولیه دشوار بود؛ هرچند به‌مرور ممکن شد و حتی به میزانی از مطلوبیت رسید. اخبار بیماری و مرگ کادر درمان از پزشک و پرستار تا کارمند اداری و خدماتی به‌وفور در ماه‌های اسفند و فروردین مخابره شد و سوگواران کادر درمان نیز مانند دیگر سوگواران، خاموش و خسته، پیکر جان‌باختگان را فقط نگاه کردند. کار در بیمارستان و مواجهه با مرگ اصولا کاری پر از استرس و فرسودگی‌آور است، چه برسد به آن که مدام شاهد مرگ باشی و در جدالی مداوم با ناکامی و خستگی و البته ترس‌هایی تازه. در همه‌گیری کووید۱۹ کادر درمان بارها باید نگران بیماری یا مرگ خود و از آن بالاتر انتقال بیماری به نزدیکان و به‌ویژه سالمندان خانواده بودند و هستند.

چندی‌ پیش دوستی روانپزشک در همین روزنامه «شرق» روایت کرده بود از پزشک متخصصی که چون از جدال با مرگ سربلند بیرون آمده و چشم گشوده، خبر مرگ مادر خود را شنیده و این واقعیت تلخ که احتمالا بیماری را به مادر داده، بر سرش آوار شده. مادر دکتر زیر خروارها خاک مدفون شده بود و دکتر زیر آوار این مصیبت، بی‌تردید گوشه همان بخش مراقبت‌های ویژه برای همیشه مدفون شده؛ هرچند سر پا هنوز دارد زندگی می‌کند. تعریف فرسودگی شغلی بسیار مشکل است؛ ماسلاچ، خستگی هیجانی، زوال شخصیت و کاهش کفایت شخصی را از عناصر اصلی آن بیان می‌کنند و فرسودگی شغلی را به‌عنوان پاسخ افراد به یک محیط کار استرس‌زا می‌دانند. تجربه کادر درمان در دنیا و در ایران بی‌تردید از آن چه این تعریف کلاسیک بیان می‌کند، فراتر است. ابعاد زیادی از آن را نیز تاکنون برخی مقالات و بررسی‌ها کاویده است که البته جای اشاره به آنها در این نوشته کوتاه نیست. من می‌خواهم بعد از این مقدمه نسبتا طولانی، اشاره‌ای صریح و هشداری کاملا روشن را امروز که در میانه موج دوم همه‌گیری هستیم و کمر کادر درمان و نظام سلامت کشور زیر بار آوار این مصیبت خم است، بیان کنم.

اگر به وضعیت کادر درمان کشور رسیدگی نشود، مصیبت‌هایی جدی و فاجعه‌ای بزرگ در آینده به چند دلیل در انتظار نظام سلامت ایران و کادر درمان کشور است. یادمان نرود که تمام جامعه و ازجمله کادر درمان بعد از ناکامی‌ها و تلخ‌کامی‌های فراوان این سال‌ها و به‌ویژه سال ۹۸، شانه زیر بار تحمل عوارض کرونا گذاشته‌اند؛ آن‌هم در حالی‌ که وضعیت اقتصادی که دستپخت تحریم و کرونا و ... است، در بدترین موقعیت متصور است.

کادر درمان تمام توان خود را به کار گرفته و در حال تمام‌شدن است. ویدئویی تلخ که از بیمارستان شهدای تجریش مخابره شد و در آن رئیس بیمارستان زیر اکسیژن چک امضا می‌کند یا پرستار در حالی‌ که سرم دارد، گزارش می‌نویسد و کار می‌کند، نمایی سمبلیک از جایی است که کادر درمان کشور از ستاد تا صف در آن ایستاده است. به‌عنوان یک متخصص سلامت روان می‌توانم هشدار دهم که حتی اگر این کادر درمان بتواند ادامه دهد، بی‌تردید نمی‌تواند با کیفیت کار کند و آثار خشم و فرسودگی و نارضایتی را در شیوه کار خود نشان خواهد داد؛ هرچند ناخودآگاه و ناخواسته و از سویی دست‌ کم با شروع موج سوم به‌عنوان یک عارضه، شاهد افسردگی و حتی افزایش عوارضی همانند روآوردن به محرک و مخدر یا سبک زندگی آسیب‌زننده در میان این گروه خواهیم بود. دیگر کار از کار گذشته و با مُسکن و مخدر نمی‌توان این درد را چاره کرد. فقط هم نمی‌شود به شکل کلیشه‌ای انتظار داشت با یاددادن راه‌های مبارزه با استرس یا درس امیدواری دادن به شکل فردی به کادر درمان کمک کرد. باید به شکل سازمانی و با یک اراده ملی، یک بسته ویژه کادر درمان تنظیم کرد و به شکل یک اولویت مهم در کشور باید به این بحران و بهمنی که از راه دارد می‌رسد، هرچند اکنون بی‌صدا یا کم‌صدا، اندیشید. هیچ نجابتی ابدی نیست. از خواب بیدار شویم. مسعود مردانی، عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا، گفته است: «در یک بخش آی‌سی‌یو از ۶۴ نفر پرسنل، ۵۷ تا ۵۸ نفر از آنها بیماری کرونا گرفته‌اند.»

مسعود مردانی، فوق‌ تخصص بیماری‌های عفونی عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا در گفت‌وگو با تلویزیون اول مرداد گفته: «ما الان آمارهایی که داریم، در بیمارستان‌های مختلف مثلا می‌بینیم در یک بخش آی‌سی‌یو از ۶۴ پرسنلی که در شیفت‌های مختلف می‌چرخند، ۵۷ تا ۵۸ نفر از آنها بیماری کرونا گرفته‌اند … خیلی از اینها باورتان نمی‌شود. ما می‌رویم در بعضی از بخش‌ها می‌گویند آقا هنوز کارانه ما را نداده‌اند یا مثلا اضافه‌کاری اسفندمان را هنوز نگرفته‌ایم ولی باز می‌آیند... .»

افزودن نظر جدید