قیمه آبدار ظرفیت‌های دستیاری

بابک زمانی. عضو هیأت‌علمی دانشگاه علوم‌پزشکی ایران در شرق نوشت:

سال‌ها پیش مادربزرگ‌های ما علاقه خاصی به قیمه آبدار داشتند. قیمه آبدار غذای خوشمزه‌ای بود که با گوشت چرخ‌کرده و سیب‌زمینی و البته آب درست می‌شد و می‌شد آن را هم با نان و هم با پلو خورد. قیمه آبدار مادربزرگ‌ها را قادر می‌ساخت با اضافه‌کردن آب بر آن قیمه جواب‌گوی هر تعداد میهمان باشند. نمی‌دانم چرا هرسال که من افزایش ظرفیت‌های دستیاری را می‌بینم، یاد قیمه آبدار مادربزرگ می‌افتم. واقعا معلوم نیست هر سال چه تغییرات در خور توجهی در امکانات آموزشی بخش‌های تخصصی ما رخ می‌دهد که همیشه‌ درصدی افزایش در این سهمیه‌ها می‌بینیم و از آن گذشته، به‌طور فزاینده‌ای شهرستان‌های دور و نزدیک ما صاحب بخش‌های آموزشی تخصصی در رشته‌های مختلف می‌شوند! گسترش فضاهای آموزشی آن هم در حیطه تخصص‌های پزشکی، قاعدتا باید واقعه‌ای خوشحال‌کننده باشد، اما این ظرفیت‌های افزایش‌یافته کم‌کم دارند باعث نگرانی جامعه پزشکی می‌شوند تا حدی که دستیاران یکی از رشته‌های تخصصی در اعتراض به این ظرفیت‌ها، سراسیمه! در امتحانات سالانه خود شرکت نکردند. واقعیت این است برای آموزش تخصصی پزشکی، استانداردهای بین‌المللی روشنی وجود دارد که بستگی به تعداد مشخصی هیأت علمی و همچنین فضاهای درمانی و تجهیزات و امکانات تکنولوژیک کافی دارد، اما مهم‌تر از آن، مستلزم سنت‌های آموزشی‌ای است که باید در یک مکتب آموزشی شکل گرفته باشند؛ سنت‌هایی که در بهترین شرایط هم با دستور و سرعت به دست نمی‌آیند کمااینکه در اکثر این موارد همان ملزومات اولیه یعنی تعداد هیأت علمی و تجهیزات آموزشی هم با استانداردهای بین‌المللی فاصله‌ای چشمگیر دارند چه برسد به بالیدن یک مکتب آموزشی!  اما نگرانی درباره افزایش بی‌رویه ظرفیت‌های تخصصی، از دغدغه کیفیت آموزش متخصصان آینده هم فراتر می‌رود. جامعه پزشکی نگران این است نکند شرایط نامطلوبی که نتیجه مشکلات فراوان بوده‌‌اند بنا بر تکرار و عادت، رسمیت پیدا کرده و به‌عنوان اصول اساسی مورد محاسبه قرار گیرند!. اگر برای قبولی در امتحانات تخصصی باید یک یا چند کتاب را از بر کرد، معنای آن این نیست برای تبحر پیداکردن در یک تخصص پزشکی همین چند جلد کتاب و چند صندلی کتابخانه کفایت می‌کند! آن هم که همه‌جا موجود است. اما واقعیت این است که متخصصان ما بخش مهمی از تبحر خود را بعد از فارغ‌التحصیلی با هزینه گزاف و بنابر الزامات سفت‌وسخت واقعیات و پشتکار و صلاحیت‌های شخصی خود کسب می‌کنند. افزایش ظرفیت دستیاری بدون معیارهای بین‌المللی، تمدید همان رویه کتاب و صندلی است. اگر نسبت دستیار به هیأت‌علمی در کشور ما درست برعکس نسبت علمی و بین‌المللی است ساده‌ترین قوانین ریاضی به ما می‌گوید افزایش دستیاران این کسر را از وضعیت مطلوب باز هم دورتر کرده و رسمیت می‌بخشد.اگر بخش مهمی از درمان توسط دستیاران و در مراکز دانشگاهی آن هم در شرایطی با هیأت‌علمی کمتر از استاندارد صورت می‌گیرد، معنای آن وجود مشکلات درمانی و آموزشی جدی است. افزایش ظرفیت دستیاران از این زاویه هم نفتی بر آتش این مشکلات و تکریم وضع موجود به شمار می‌رود نه تهیه و توزیع گسترده‌تر امکانات درمانی. گاه حتی با کمال تعجب می‌شنویم برای انجام برخی درمان‌های جدی مثل سکته مغزی در مرحله حاد که ممکن است هر ساعتی از شبانه‌روز لازم شود، وجود «رزیدنت» الزامی است. اگرچه اشتغال دستیاران به کار درمان، نوعی اشتغال ارزان، مشتاق و مجبور و به همین دلیل راحت به‌نظر می‌آید که فاقد مشکلات مدیریتی‌ای است که با نیازها و انتظارات متخصصان هیأت‌علمی ممکن است پیش بیاید، اما رفع‌ورجوع‌کردن این‌چنینی مشکلات خود به معنای پاک‌کردن صورت‌مسئله و تعریف‌نکردن و تحقق هزینه‌های درمان بوده و اصلاح این مسئله را نیز بیشتر و بیشتر به تأخیر می‌اندازد. اگرچه قیمه آبدار مادربزرگ دورهمی لذت‌بخش و هرچه بزرگ‌تری را رقم می‌زد، اما آبی که در ظرفیت‌های دستیاری ریخته می‌شود، نتیجه‌ای جز رقت هرچه بیشتر کیفیت درمان و سلامت نخواهد داشت

افزودن نظر جدید