ناشادترین مردم دنیا و رتبه ایران

اعتماد نوشت: «آیا پول/ثروت خوشبختی می‌آورد؟» شاید قدمت این سؤال به قدمت اختراع پول/مالکیت خصوصی باشد. اما این مناقشه‌ای است که در دهه‌های اخیر هم‌زمان با تولید داده‌های معتبر و جامع آماری، بسیار بررسی‌ شده است. امروزه پذیرفته شده که صرفا ثروت با شاخص‌های اقتصادی سنتی نظیر درآمد ناخالص ملی نمی‌تواند وضعیت مردم کشورها را نشان بدهد. دانیل کانمن، برنده نوبل اقتصاد ٢٠٠٢ و آنگوس دیتون، اقتصاددان دانشگاه پرینستون در سال ٢٠١٠ در پژوهشی گسترده پس از بررسی ٤٥٠‌ هزار نفر، صراحتا اعلام کردند که به این نتیجه رسیده‌اند پول بیشتر لزوما به شادی بیشتر نمی‌انجامد!» در مقاله آنها نموداری بود که نشان می‌داد، وقتی درآمد از حد مشخصی فراتر می‌رود، ازآن‌پس درآمد بیشتر لزوما احساس بهتری به آدم‌ها نمی‌دهد. شاید همین کشفیات بود که منجر شد سازمان ملل در سال ٢٠١٢ اولین کنفرانس شادی ملل‌متحد را برگزار کند و سال بعد روز ٢٠ مارس را به‌عنوان روز بین‌المللی شادی نام‌گذاری کند.

در همین راستا در سال‌های اخیر مؤسسه نظرسنجی گالوپ١ یک رشته نظرسنجی را برای سنجش احساسات مثبت و منفی مردم جهان کلید زده است. اهمیت سنجش احساسات ازآن‌رو است که نه‌تنها کیفیت حیات ذهنی آدم‌ها را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد، بلکه رفتار آنها را نیز جهت می‌دهد. 
گالوپ برای سنجش احساسات مثبت و منفی افراد ١٥ سال به بالای ١٤٨ کشور جهان در سال ٢٠١٤ نظرسنجی گسترده‌ای را با نمونه‌ای شامل ١٥٣هزارنفر اجرا کرد. در این پیمایش برای سنجش احساسات مثبت از مردم پنج سؤال پرسیده شده: 
١- آیا احساس می‌کنید دیروز به خوبی استراحت کرده‌اید؟ 
٢- آیا تمام دیروز با احترام با شما رفتار شد؟ 
٣- آیا دیروز زیاد لبخند زدید یا خندیدید؟ 
٤- آیا دیروز چیز جالبی یاد گرفتید یا انجام دادید؟ 
٥- آیا دیروز احساس سرخوشی داشتید؟ 
بنا بر گزارش رسمی منتشرشده گالوپ باعنوان «٢٠١٥ Global Emotions» بیش از ٧٠ درصد مردم جهان گفتند که روز قبل از نظرسنجی سرخوشی فراوان، لبخند یا خنده فراوان را تجربه کرده‌اند و احساس می‌کنند به‌خوبی استراحت کرده‌اند و محترمانه با آنها برخورد شده، ٥٠ درصد نیز گفته بودند که روز قبل چیز جالبی یاد گرفته یا انجام داده‌اند. گالوپ گزارش داد که از سال ٢٠٠٦ تا ٢٠١٤ شاخص احساسات مثبت تغییر چندانی نکرده و بین ٦٨ تا ٧١ در نوسان بوده است. همچنین مشخص شد مردم آمریکای لاتین بیش از بقیه دنیا روزانه احساسات مثبت را تجربه می‌کنند. برای اولین‌بار در سال ٢٠١٤ هر ١٠ کشور ابتدای فهرست از این منطقه بودند: پاراگوئه، کلمبیا، اکوادور، گواتمالا، هندوراس، پاناما، ونزوئلا، کاستاریکا، السالوادور، نیکاراگوئه. این آمار این استنباط را به ذهن متخصصان گالوپ متبادر کرد که احساس شادی در این منطقه پدیده‌ای فرهنگی است. جامعه‌شناسی احساسات نیز به ما می‌گوید احساسات، همچون عقاید، مخلوقاتی فرهنگی هستند، به این معنی که ما چگونه احساس‌کردن را نیز همچون بسیاری از باورها، دانش‌ها و مهارت‌های لازم برای زندگی فردی و اجتماعی، در فرایند جامعه‌پذیری «می‌آموزیم». ما به‌طور غیرمستقیم یاد می‌گیریم که بر کدام وجوه زندگی تمرکز کنیم، وضع خود و اطراف‌مان و رویدادها را چگونه تفسیر کنیم و چه احساسی نسبت به آنها داشته باشیم. در آمار احساسات مثبت، ١٠ کشور انتهای فهرست که مردمش کمتر از مردم ١٣٨ کشور دیگر احساس مثبت داشتند، عبارت بودند از: سودان، تونس، بنگلادش، صربستان، ترکیه، افغانستان، بوسنی و هرزگوین، گرجستان، لیتوانی و نپال. برخلاف بعضی تصورات، خوشبختانه ایرانی‌ها در انتهای این فهرست نبودند. احساسات مثبتی که ایرانیان در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند و در پاسخ به سؤال‌های گالوپ آن را تأیید کرده‌اند، دست‌کم آن‌قدر زیاد بوده که آنها به قعر جدول رتبه‌بندی احساسات مثبت سقوط نکنند. 

طبق گزارش گالوپ سه‌چهارم بزرگسالان دنیا گفته بودند روز قبل مصاحبه لبخند زده یا خندیده‌اند، حتی ٥٢ درصد مردم افغانستان نیز، اما در میان ١٤٨ کشور دنیا فقط در تونس، صربستان و ترکیه کم‌تر از ٥٠ درصد مردم چنین تجربه‌ای داشتند. 
در این نظرسنجی گسترده که به زبان‌های محلی کشورها اجرا شد، احساسات منفی نیز بررسی شد. برای این منظور پنج سؤال پرسیده شد. یکی از سؤال‌ها این بود که آیا پاسخ‌گو روز قبل در بیشتر اوقات احساس درد جسمی، نگرانی، غم، اضطراب و عصبانیت داشته است یا خیر. 
نتایج نشان داد روز قبل از پیمایش یک‌سوم مردم دنیا نگرانی یا اضطراب را تجربه کرده بودند، یک‌چهارم درد جسمی و کمی کم‌تر از یک‌پنجم غم‌ و خشم را تجربه کرده بودند. به‌طور میانگین ٢٥ درصد مردم دنیا همه پنج احساس فوق را تجربه کرده بودند. بیشترین شیوع این احساسات در عراق (٥٦ درصد مردم) و کم‌ترین در ازبکستان بود. ٥٠ درصد ایرانیان نیز چنین تجربه‌ای را گزارش کردند. عراق در پیمایش‌های ٢٠١١، ٢٠١٣ و ٢٠١٤ همواره در صدر فهرست بوده و از سال ٢٠٠٨ به بعد همواره بین پنج کشور اول بوده است. در سال ٢٠١٤، ١٠کشور ابتدای فهرست عبارت بودند از: عراق، ایران، کامبوج، لیبریا، سودان‌ جنوبی، اوگاندا، قبرس، یونان، توگو، بولیوی و فلسطین. در سال ٢٠١٣ کشورهای مصر، سوریه، سیرالئون، قبرس شمالی و لبنان در کنار عراق، ایران، یونان، قبرس و کامبوج جزء ١٠ کشور صدرنشین بودند. بنا به گزارش گالوپ، به لحاظ منطقه‌ای، مردم خاورمیانه نسبت به سایر مناطق جهان کمترین احساسات مثبت و بیشترین احساسات منفی را تجربه کرده بودند. این یافته با وجود تحولات و وضع فعلی خاورمیانه شاید چندان هم عجیب نباشد. شیوع احساسات منفی در این منطقه حدود ٢٥ درصد و بیش از میانگین جهانی بود (به جز در الجزایر). 
گالوپ در هر دو گزارش ٢٠١٣ و ٢٠١٤ خود تأکید کرده است که در جدول رتبه‌بندی کشورها در احساسات مثبت و منفی، کشورها به‌طور معکوس قرار نگرفته‌اند؛ یعنی کشورهایی که بیشترین رتبه را در احساسات مثبت کسب کرده‌اند لزوما کمترین رتبه را در احساسات منفی به دست نیاورده‌اند. مثلا هم ابراز احساسات مثبت و هم ابراز احساسات منفی در میان مردم کشورهای آمریکای‌لاتین شیوع بالایی داشت. جالب اینکه بعضی کشورها هم احساسات مثبت و هم منفی ناچیزی نشان داده‌اند. این مردم کم‌احساس به طور عمده کشورهای شوروی سابق هستند. ١٠ کشور ابتدای فهرست کم‌احساس‌ها عبارت بودند از: ازبکستان، چین، مغولستان، میانمار، روسیه، تایوان، رواندا، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان. 
اگر  به١٠ کشور ابتدای فهرست کشورهایی که احساسات منفی در آنها بیشترین شیوع را دارد، دوباره نگاه کنیم و شاخص توسعه انسانی (HDI) آنها را از اخیرترین گزارش سالانه سازمان ملل (٢٠١٣) استخراج کنیم، خواهیم دید که در پیمایش سال ٢٠١٤ گالوپ شش کشور شاخص توسعه انسانی متوسط یا پایین دارند، یعنی غالبا مردم در این کشورها درآمد سرانه و وضع آموزشی و بهداشتی نامناسبی دارند. تنها چهار کشور در شاخص توسعه انسانی وضع خیلی بالایی دارند: قبرس، یونان، لبنان و ایران. سرانه درآمد ناخالص داخلی قبرس و یونان حدود دو برابر ایران و لبنان اندکی بیش از ایران است، میانگین سال‌های تحصیل هم به‌عنوان یک شاخص آموزشی و فرهنگی در چهار کشور این فهرست بالاتر از ایران است. با این وجود مردم این کشورها نیز احساسات منفی را بیش از صدواندی کشور دیگر گزارش کردند. 
اگرچه گالوپ داده‌های خود را به‌طورکامل علنی منتشر نکرده تا بتوان درباره آن بررسی‌های دقیق‌تر آماری انجام داد، اما در همین حد هم به نظر می‌رسد اگرچه وضع نامساعد عینی و مادی زندگی با تجربه احساسات منفی می‌تواند همراه باشد، اما کشورهایی هم هستند که از لحاظ وضع درآمد، بهداشت، آموزش و کیفیت و استانداردهای زندگی بسیار بالاتر از بعضی دیگر هستند اما مردم زیادی در این کشورها همچنان احساسات منفی را تجربه می‌کنند. یکی از مباحثات در علوم اجتماعی این است که اگرچه احساسات کاملا بی ربط به واقعیت‌های عینی نیستند، اما احساساتی که افراد تجربه می‌کنند، ممکن است ناشی از عوامل دیگری نیز باشد. اینکه ما چگونه جهان اطراف را احساس کنیم، وابسته به این است که آن را چگونه بفهمیم و تفسیر کنیم. منابع متعددی هستند که فهم و تفسیر ما را از جهان می‌سازند؛ ازجمله تجارب تاریخی یک جامعه، آموزه‌های فرهنگی که ممکن است به‌طورمستقیم از طریق نظام آموزشی منتقل شده باشد یا به‌طور غیرمستقیم در فرایند تربیت یا حضور در جامعه آموخته باشیم و رسانه‌ها. 
بعضی تجارب تاریخی ممکن است ایجادکننده، تقویت‌کننده یا پایدارکننده احساسات منفی باشند، یا فهمی از وضع موجود ایجاد کرده باشند که به احساسات منفی بینجامد، مثلا جنگ و نابسامانی شدید و طولانی. بعضی رویدادهای دور یا نزدیک یا بعضی اطلاعات ممکن است سطح مطالبات را به حدی بالا برده باشد که بهبود وضعیت عینی و کیفیت زندگی آن‌چنان که هست احساس نشود و ناکامی و احساسات منفی به بار بیاورد. اگر فهم ما از جایگاه واقعی‌مان در جهان منطبق با واقعیت نباشد نیز مطالباتی شکل می‌گیرد که با منابع و امکان‌های موجود ناسازگار خواهد بود و دست نیافتن به آن مطالبات می‌تواند احساس خشم یا غم تولید کند. تصویری که رسانه‌ها از وضع زندگی مطلوب در اختیار ما می‌گذارند، عامل دیگری است که تفسیر ما را از وضعیت خودمان شکل می‌دهد و متعاقب آن احساسات متناظرش را پدید می‌آورد. امروزه رسانه‌ها اطلاعات و تصاویری از سراسر دنیا مخابره می‌کنند که به مدد تکنولوژی‌های نوین در دسترس خیل عظیمی از جمعیت جهان است. وقتی اطلاعات و تصاویری دریافت می‌کنیم که برای ما مطلوب، اما دست‌نیافتنی است، ممکن است غمگین یا افسرده شویم. اگر برای دستیابی به همه مطلوب‌هایی که می‌بینیم خود را مُحِق بدانیم و انتظاراتی داشته باشیم که احتمال بدهیم امکان برآورده شدنش نیست یا کم است، معمولا مضطرب، غمگین یا حتی خشمگین می‌شویم. 
از سوی دیگر همان‌طور که گالوپ به‌طور مختصر نشان داده است، به‌نظر می‌رسد بعضی فرهنگ‌ها به‌طور متفاوتی احساسات خود را تجربه و بیان می‌کنند. ممکن است در فرهنگ‌های مختلف میراث و آموزه‌هایی وجود داشته باشد که افراد را ترغیب کند نوع خاصی از احساسات را بیشتر ادراک و بیان کنند یا نکنند. همچنان که گفتیم در فهرست ١٠ کشوری که مردم‌شان هم احساسات مثبت و هم احساسات منفی کمی گزارش کردند، قرابت‌های فرهنگی و منطقه‌ای دیده می‌شود. این داده این ظن را تقویت می‌کنند که در این فرهنگ‌ها ادراک و بیان احساسات احتمالا به‌شدت بعضی مناطق دیگر نیست. اگرچه اظهارنظر دقیق درباره این موضوع نیاز به مطالعات دقیق‌تر دارد، بااین‌حال بعضی حدس‌ها دور از ذهن نیست. 
برای مثال در آموزه‌های فرهنگ عامه ما در ایران مفهوم «چشم زخم» مفهوم مشهوری است. افراد بسیاری هستند که به چشم زخم اعتقاد دارند و رویدادهای متعددی را به آن نسبت می‌دهند. همچنین این آموزه وجود دارد که برای در امان ماندن از چشم زخم لازم است بخشی از داشته‌های خود را پنهان کرد و در معرض دید عموم قرار نداد، یا درباره آن با کسی سخن نگفت و حتی در موارد نیاز تظاهر به نداشتن چیزهایی کرد: پول، سلامت و البته شادی! در تجربه اغلب ما موقعیت‌هایی هستند که در آن افراد (یا حتی خود ما!) درعین‌حال که وضع خیلی نامطلوبی ندارند در محافل عمومی و نزد دوستان و آشنایان از نداشتن پول، بیماری، گرفتاری، بختِ بد، غم‌وغصه و «هزار بدبختی» ناله و شکایت می‌کنند! این نالان‌بودن و ابراز مداوم احساسات منفی، گاه به عادتی پایدار تبدیل می‌شود و حتی به نظر می‌رسد تکرار آن گاه موجب سرایت اجتماعی آن می‌شود. یعنی وقتی به‌طور مداوم کسی یا کسانی در اطراف ما از گرفتاری و بخت بد خود می‌نالند، احساسات منفی شیوع می‌یابد. از سوی دیگر بیان احساسات منفی، می‌تواند موجب جلب توجه و ترحم دیگران شود. جلب توجه و ترحم، پاداشی است که فرد در قبال بیان احساسات خود می‌گیرد و اگر این اتفاق به طور گسترده رخ دهد، می‌تواند تقویت‌کننده هنجاری شود که طبق آن افراد بیش از آنکه تمایل داشته باشند احساسات مثبت خود را با دیگران در میان بگذارند، احساسات منفی را به اشتراک می‌گذارند. در همین راستا می‌توان به آموزه‌ای دیگر بین ایرانیان اشاره کرد که سهیم‌شدن در احساسات منفی دیگران (غم و غصه و...) را واجد ارزش و یک فضیلت اخلاقی معرفی می‌کند. ما معمولا هم‌نوایی و همدلی با احساسات منفی دیگران را نشانه عمق دوستی می‌دانیم. به‌نظر می‌رسد این امر نیز تقویت‌کننده هنجار ابراز احساسات منفی است. 
بیان احساسات منفی علاوه بر جلب توجه و ترحم، که فی‌نفسه نوعی پاداش برای ابراز‌کننده محسوب می‌شود، می‌تواند پیامدهای دیگری نیز داشته باشد. کسی که احساسات منفی خود را بیان می‌کند، می‌تواند با ترحمی که جلب می‌کند، امتیاز بگیرد. امتیاز لزوما نفع مستقیم مادی و مالی نیست. ما نوعا از اینکه دیگران احساس خوبی نداشته باشند می‌رنجیم و درصدد بر می‌آییم احساس رنج و غصه آنها را برطرف کنیم، از این رو ممکن است فرصت‌ها و امکان‌هایی به آنها بدهیم که احساس بهتری داشته باشند؛ مثلا توقع کمتری در انجام بعضی کارها (که وظیفه آنها تلقی می‌شده) از آنها داشته باشیم و از بعضی خبط و خطاهایشان چشم بپوشیم. پذیرش کم‌کاری و خطاکاری نیز پاداش‌هایی است که فرد در قبال بیان احساسات منفی خود دریافت می‌کند. اگر در یک بافت فرهنگی اعطای چنین پاداش‌هایی (توجه، ترحم، پذیرش کم‌کاری و خطاکاری) در قبال کسانی که احساسات منفی خود را به‌طور مداوم ابراز می‌کنند، رایج باشد، می‌توان پیش‌بینی کرد که اظهار احساسات منفی به رفتاری شایع تبدیل شود. 
به‌طور خلاصه می‌توان گفت داده‌های گالوپ صراحتا بیان می‌کند که اگرچه ادراک و ابراز احساسات منفی بین ایرانیان بیش از دیگر ملل شایع است، اما این لزوما به معنای فقدان احساسات مثبت میان آنها نیست. داده‌های گالوپ همچنین این حدس را تقویت می‌کند که صرفا عوامل عینی نظیر ثروت و استانداردهای زندگی تعیین‌کننده شیوع احساسات مختلف در ملت‌ها و جوامع نیست، بلکه معجونی از عوامل عینی و ذهنی (نظیر تجارب تاریخی و آموزه‌های فرهنگی) دست‌اندرکار شکل‌دادن به احساسات مردم جهان است. 
پی‌نوشت: 
 گالوپ (Gallup) یک مؤسسه خصوصی نظرسنجی با سابقه ٨٠ ساله است که داده‌های کشوری و بین‌المللی فراوانی تولید می‌کند. در نظرسنجی‌های معمولا تلفنی و گاه حضوری گالوپ، دامنه متنوعی از موضوعات از دید مردم آمریکا یا کشورهای دیگر بررسی می‌شود؛ از جمله وضع اشتغال و کسب‌وکار، میزان هزینه‌کرد مصرف‌کنندگان، وضع مهاجران، مسائل نژادی، وضع آموزش، وضع بهداشت و بیمه، محبوبیت چهره‌های سیاسی و مذهبی، موضوعات مناقشه‌برانگیز مذهبی، سیاسی، اجتماعی و... .

 

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید