شهاب طباطبایی:

واقع بین‌تر از اصلاح‌طلبان نسل اولیم

همشهری ماه در شماره 110 خود نوشت: چهره شناخته شده ستاد جوانان اصلاح طلب این روزها به 37 سالگی رسیده اما همچنان در کانون بحث ها و جلسات جوانان اصلاح طلب حاضر است. سیدشهاب الدین طباطبایی که در اکثر انتخابات های 15 سال گذشته فعال بوده و نقشی محوری در حلقه جوانان اصلاح طلب داشته، معتقد است هم نسلی هایش سنجیده تر و عاقلانه تر از چهره های شناخته شده اصلاح طلب فعالیت می کنند و در جریان های انتخابات اخیر به بزرگترهایشان کمک کردند تا پا به پای جامعه و واقعیات روز حرکت کنند.

به عنوان کسی که در انتخابات سال 88 به صورت مستقیم فعال بودید و انتخابات 92 را هم دقیق زیر نظر داشتید، چه تفاوتی میان نحوه مشارکت و فعالیت جوانان در هر دو انتخابات قائل هستید؟

 
o ما در جریان دو انتخابات هم شباهت هایی را شاهد بودیم و هم تفاوت هایی. اول شباهت رفتار جوانان در دو انتخابات را می گویم، در هردو چه در سال 88 و چه در 92، جوانان پیشتاز فعالیت و شکستن فضای تحریم یا نا امیدی بودند، در سال 88 بخش زیادی از جوانان فعال، یک سال قبل از انتخابات کار سازماندهی و برنامه ریزی برای انتخابات را شروع کردند، پیشتاز فعالیت انتخاباتی شدند، در سال 92 در شرایطی که فضای یاس و تردید و تحریم حتی تا چند ماه مانده به انتخابات موج می زد، جوان ها اول از همه وارد شدند. و اما تفاوت این دو سال؛ سال 88 در یک فضای باز و بی دغدغه که اکثریت جامعه آماده مشارکت در انتخابات بود فعالیت ها شکل گرفت و تا روز انتخابات بی هیچ گرفتاری ادامه پیدا کرد، در سال 92 دوستان جوانم با دو مشکل اساسی روبرو بودند یکی عدم وجود آن فضای باز برای فعالیت ، یکی هم وجود فضای غالب تحریم، به نظرم توجیه دیگران، آن هم دیگرانِ زیادی که اطمینانی به صندوق رای نداشتند کار پرهزینه و سختی بود. فعالان جوان از یک طرف برای فعالیت های ساده و روزمره تحت فشار و در مقام پاسخگویی به اتهامات امنیتی بودند، از طرف دیگر تحریمی ها و کسانی که به صندوق رای اعتمادی نداشتند آنها را متهم می کردند. ارزش اتفاقی که در سال 92 افتاد معطوف به همین سختی ها بود، در چنین شرایطی، به چنین نتیجه ای رسیدن واقعا حماسه آفرینی است.
 
شکل فعالیت کمپینی از دوم خرداد 76 تا الان چه فراز و نشیبی طی کرده و چه تغییراتی داشته و به تبع آن جایگاه جوانان در کمپین ها چه تغییراتی کرده است؟
 
o معتقدم امروز جوان ها هم استراتژی دارند، هم تاکتیک. پوستر چسبان های انتخابات های گذشته برای خودشان حالا یک پا طراح و استراتژیست انتخاباتی شده اند که در بیشتر موارد عاقلانه و سنجیده تر از بزرگترهایشان عمل می کنند. جوان ترهایی که به تیم نسل سومی ها پیوسته اند هم با جوان های سال 76 تفاوت های زیادی دارند. بخشی از رودربایستی ها با بزرگترها جای خود را به واقع بینی داده است. 
 
در جریان انتخابات سال 92 فعالیت سیاسی جوانان چه نقطه تمایزی با چهره های شناخته شده سیاسی داشت؟ آیا این نسل فقط گوش به فرمان و سیاهی لشگر کاروان بزرگترها محسوب می شدند یا اینکه خودشان هم تاثیرگذاری محسوسی داشتند؟
o گفتم که، مسیر جوان ترها به ویژه بعد از این انتخابات کمی روشن تر و واقعی تر به نظر می رسد. نشان دادند که تحلیل هایشان احساسی نیست، حتی جایی که بزرگترها تصمیم مشخص و درستی نداشتند و بلاتکلیف بودند، دورنما برای جوان ها مشخص تر و روشن تر بود. من فکر می کنم در تصمیمی نانوشته و هماهنگ جوان ها تکلیف خودشان را در مورد رابطه با بزرگترها هم روشن کردند، اینکه معطل تصمیم گیری آنها بنشینند و به قول شما نقش سیاهی لشگر داشته باشند تقریبا اتفاق نیفتاد. خیلی محترمانه و دیپلماتیک تصمیم گرفتند، بزرگترها را همراه کردند و کار خودشان را کردند. خلاصه بگویم کمکی که جوان ترها در حق بزرگترهایشان انجام دادند این بود که تکانشان دادند تا پابه پای جامعه و واقعیات روز حرکت کنند.
 
اساسا فعالیت سیاسی نسل جوان با نسل اول انقلاب چه تفاوتی دارد؟ آیا به این نسل می توان اعتماد کرد؟
 
o ببینید نسل اول انقلاب، پایه گذار انقلاب بودند، نسل دومی ها هم از ابتدا کنار و همراه نسل اول کارها را شروع کرده بودند، به نظرم می توان نسل جوان انقلاب را با نسل دوم مقایسه کرد، نسل جوان حتما بیشتر از نسل دوم در کنار شور و احساس که ضرورت و مشخصه جوانی است عقل و شعور را به کار بسته اند. بی تعارف خطای شور و احساس درصد بالایی از تصمیمات نسل دوم را تحت الشعاع قرار داد،‌ خطایی که نسل سوم کمتر مرتکب شد. حالا اسمش را مقتضیات زمان بگذارند یا هرچیز دیگری بالاخره این طور بوده. من فکر می کنم الان دیگر زمان این پرسش گذشته که می شود به نسل جوان اعتماد کرد یا نه، امروز موضوع اساسی این است جوان ترها باید تلاش کنند اعتماد از دست رفته ای را که بزرگترها عاملش بوده اند به جامعه برگردانند.  
 
شما با جوانان اصولگرا هم نشست و برخاست دارید؟ جوانان اصلاح طلب و اصولگرا چه تمایزها و شباهت هایی در سیاست ورزی دارند؟
 
o آشنایی و گفتگو با بخشی از جوانان اصولگرا یکی از بهترین تجربه های فعالیت سیاسی من و دوستانم است. بارها به شباهت هایمان اشاره کرده ام، مهمترین شباهت مان این است که تصمیم گرفته ایم گذشته را و اختلافات غیر ضروری بزرگترهایمان را روی دوش مان نکشیم. معتقدیم می شود از مواضع اساسی کوتاه نیامد اما دعوا هم نکرد. می شود وقتی قرار است گفتگو کنیم، واقعا گفتگو کنیم. آنقدر مردم گرفتاری دارند که حوصله تحمل دعواهای سیاسی ما را که بخشی از آن به دلیل تضاد منافع شکل گرفته نداشته باشند. اینها اعتقاد مشترک ماست. معتقدیم باید حرف جدی و اساسی برای مردم داشت، پذیرفته ایم که اگر هر کداممان ایده و روش خوبی داریم برای اجرایی شدن آن به هم کمک کنیم. اولویت مان همگرایی است، نتیجه واگرایی را زیاد تجربه کرده ایم! 
 
شما در انتخابات های گوناگونی فعالیت داشتید و به واسطه آن با مردم و جوانان در در ارتباط بودید. از این مواجهه و ارتباط چه درس هایی گرفتید و اگر قرار باشد کمپین دیگری راه بیندازید و چه ملاحظات و نکاتی را رعایت می کنید؟
 
o اول آرزوی شخصی ام را بگویم،‌ امیدوارم ظرفیت و فضای جامعه، همچنین توانمندی ها و نقاط قوت سیاستمداران آینده مان،  به جایی برسد که انتخابات رای دادن به یک اندیشه و مشی مشخص سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی باشد، اینکه تقریبا در تمام انتخابات ها شاهدیم ملغمه ای از نه های مختلف به جریانات رقیب یک جریان است، هنوز لذت آری به یک اندیشه و جریان را تمام و کمال نچشیده ایم. 
 
و اما ملاحظه ای که حتما رعایت می کنیم، معتقدم شناخت نیازهای واقعی و تسلط بر زبان مردم و جامعه اساسی ترین و دشوارترین بخش کار است، با دوستانمان تلاش کرده ایم و می کنیم تا در این بخش توانمند شویم. بزرگترین و متشکّل ترین ستادها اگر نتوانند نیاز واقعی مردم را شناسایی کنند و به زبان مردم سخن نگویند در واقع برای رای نیاوردن دور هم جمع شده اند. به یاد دارم یکی از دوستان جوانم جزوه و برنامه هایی که نخبگان اتاق فکر ستاد انتخابات اصلاح طلبان پیشرو در سال 84 تهیه کرده بودند را می خواند، می گفت معلوم است که چرا مردم به ما رای ندادند، من که رسانه ای هستم و به خواندن این مطالب عادت دارم هم چیزی نفهمیدم، چه توقع بیجایی از مردم داریم.
 
به عنوان کسی که شکست را تجربه کرده و هشت سال خارج از گود بوده حالا برای جوانان اصولگرا چه توصیه ای دارید؟
 
o البته هیچ وقت تجربه ای که ما از شکست داریم را انشاالله این دوستان نخواهند داشت! معتقدم در این انتخابات افراطی ها شکست خوردند، آنهایی که نتیجه فحاشی و هتاکی هایشان را دیدند و بازهم کوتاه نمیایند شکست خوردند. دوستان جوان اصولگرایمان را در پیروزی اعتدال و عقلانیت سهیم می دانیم. قرار است در کنار هم برای ایده های مشترک و برنامه هایی که در موردش با هم گفتگو کرده ایم تلاش کنیم.
 
به عنوان سوال آخر برنامه جوانان اصلاح طلب برای ادامه فعالیت سیاسی چیست؟ آیا قصد بر این است که وارد دولت شوند و کار مدیریتی را بر عهده گیرند؟
 
o هنوز ظرفیت های ارزشمند و فراوانی در بخش غیردولتی و نهادهای مدنی وجود دارد. در شرایط عدم وجود جامعه مدنیِ قدرتمند هر تلاشی مجددا به جای اول خود برمی گردد. فعالیت جوانان اصلاح طلب معطوف به حضور در دولت نیست، حضور در دولت برای کمک به توانمندسازی نهادهای غیردولتی ارزش دارد. ظرفیت و پتانسیل دوستان جوان اصلاح طلبم بیش از این است که صرفا در دولت مشغول شوند.

افزودن نظر جدید